محل تبلیغات شما

شنبه‌اى که همه چیز چه در ظاهر چه باطن آرام بود مامان را جاگذاشتم توى بازار و رفتم دوستش را دیدم. نه دوستش مى‌داند چه کسى_حتى آدم خاصى هم در زندگیش نیستم و نبوده‌ام، در زندگى خودم او چرا_ به ملاقاتش رفته، نه او مى‌داند دوستش کى را دیده. این وسط فقط من بودم که مى‌دانستم آدم  روبروییم دوست صمیمى کسى است که روزى دوستش داشته‌ام.

حالا؟ عطا یک نقطهٔ کوچک و به ظاهر بى‌اهمیت است توى قلبم. قلبى که این روزها شاید دارد عاشق آدم‌هاى تازه مى‌شود یا نهایت سعى‌اش را مى‌کند. 


*اصفهانم. اصفهان با رود پرآب. تا آب توى دل رود در جریان است، دیدنش را، قدم زدنش را، کنارش آرمیدن را از دست ندهید. این زندگى معلوم نمى‌کند کِى فرصت‌ها بازخواهند گشت. 


*نازک نارنجى امیدوارم اینجا رو بخونى دوباره و خبرى از خودت بدهى. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها